ايوب نامى است عبرى كه ايبوب و يوباب نيز خوانده شده است برخى آن را به احتمال برگرفته از ريشه عبرى ايبوب به معناى گريه يا از ايبت به معناى ندبه دانستهاند؛ برخى شارحان تورات آن را در اصل عربى و ترجمه شده به عبرى دانسته و گفتهاند: اين واژه به آيب در عربى به معناى بازگشت كننده به سوى خدا نزديك است. اين معنا با وصف «اواب» كه براى ايوب در آيه 34 سوره ص آمده، سازگاراست. برخى ديگر آن را برگرفته از آبَ يَؤوب و به معناى كسى مى دانند كه سلامتى و مال و خانواده خود را بازيافته است.[۱]
برخی از لغتشناسان "ثمود" را واژهای عربی برگرفته از «ثمد» دانستهاند.[۱]به معنی آبی که ماده نداشته باشد و در زمستان جمع گردد و در تابستان خشک شود.[۲] برخی دیگر آن را غیرعربی میدانند و برخی نیز گفتهاند ثمود نام پدر قبیله بوده که قبیله به نام او نامیده شده است.[۳]
بِنْیامین، کوچکترین پسر یعقوب و تنها برادر تنی یوسف. نام وی در قرآن نیامده اما از زبان یوسف با عنوان برادرم (اخی) از دیگر برادران متمایز شده است.(سوره یوسف: 90)
مردمانى در شمار اقوام عذاب شده پیشین به سبب تكذیب و كشتن پیامبرشان.
رسّ در لغت به معناى كندن چاه و قبر،[۱] مدفون كردن مرده یا غیر آن، چاه كهنه، چاه سنگچین شده، معدن[۲] و نیز استوار ساختن،[۳] نشانه و اندك اثر بر جاى مانده هر چیز[۴] آمده است.
قرآن كريم در آيات 9ـ26 سوره كهف/18 از جوانانى مؤمن نام مىبرد كه از آيين بتپرستى دوران خويش بيزارى جستند و با مأوا گزيدن در غار به رحمت الهى پناه برده و از درگاه او درخواست هدايت كردند. خداوند نيز آنان را به مدت 309 سال به خوابى عميق فرو برد و جايگاه امنى برايشان فراهم ساخت.
این تعبیر در سومین آیه سوره یوسف/12 آمده است: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَـذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ»؛ ما نیكوترین قصه (یا قصهسرایى) را به موجب این قرآن كه به تو وحى نمودیم، بر تو حكایت مىكنیم و تو قطعاً پیش از آن از بىخبران بودى.
«احسن» صفت تفضیلى به معناى نیكوترین و شگفتانگیزترین[۱] و «قصص» مصدر به معناى پیگیرى و جستجوى چیزى است[۲] و گویا داستان را از آن روى قصه نامیدهاند كه راوى، آن را جزء به جزء پى مىگیرد.[۳]
كافرانى كه گروهى از مؤمنان را به جرم یكتاپرستى در گودالى از آتش سوزاندند.
«اصحاب» جمع «صاحب» (اسم فاعل) از ماده «صـحـب» و معناى مصدرى آن همراهى كردن است و صاحب، كسى یا چیزى است كه ملازم و همراه كسى یا چیز دیگر باشد.[۱] این ملازمت و همراهى باید عرفاً فراوان باشد.[۲]
فرهنگنویسان عربى، واژه اُخدود را بر وزن اُفعول جمع آن را اخادید[۳] و به معناى شكاف مستطیلى شكل در زمین دانستهاند كه از ریشه «خـدـد» به معناى ایجاد شكاف در زمین گرفته شده است.[۴] برخى واژهپژوهان قرآنى بر این باورند كه مفهوم مستطیلى بودن در ریشه واژه نهفتهاست؛ چه این شكاف در زمین باشد یا در گوشت، پوست، چهره و غیر آن چنان كه داشتن وزن اُفعول نیز برجستگى و متمایز بودن آن را مىرساند.[۵]
در اصطلاح قرآنی داستان به مفهوم گسترده آن پدیده ای است که ساختار هندسی ویژه ای دارد . داستان نویس یک یا چند حادثه و نیز وضعیتها، شخصیتها و محیطها را برمی گزیند و آنها را به زبانی تعبیر می کند.