نام دیگر اصحاب کهف به سبب نگاشته شدن نام و سرگذشت آنان در یك لوح.
فرهنگ نویسان عربى، رقیم را به معناى «مرقوم» و برگرفته از ریشه «رـقـم» دانسته و معانى «نوشته»،[۱] «خط و نوشته برجسته»[۲] و برخى نیز «دوات»[۳] را براى آن گفتهاند. شمارى از آنها، «رقم» را نقطه و اعراب گذارى كردن نوشته[۴] و گروهى نیز نوشتن[۵] معنا كردهاند؛ اما چنان كه برخى نیز در جمع میان معانى گفتهاند كاربردهاى گوناگون «رقم» و واژگان برگرفته از آن نشان مىدهد كه ریشه یاد شده در اصل به معناى ایجاد نشانه در هر چیزى است كه متناسب با موارد كاربرد، معناى متفاوتى دارد؛ رَقَم الكتاب یعنى كتاب را نوشت.
مردمانى در شمار اقوام عذاب شده پیشین به سبب تكذیب و كشتن پیامبرشان.
رسّ در لغت به معناى كندن چاه و قبر،[۱] مدفون كردن مرده یا غیر آن، چاه كهنه، چاه سنگچین شده، معدن[۲] و نیز استوار ساختن،[۳] نشانه و اندك اثر بر جاى مانده هر چیز[۴] آمده است.
قرآن كريم در آيات 9ـ26 سوره كهف/18 از جوانانى مؤمن نام مىبرد كه از آيين بتپرستى دوران خويش بيزارى جستند و با مأوا گزيدن در غار به رحمت الهى پناه برده و از درگاه او درخواست هدايت كردند. خداوند نيز آنان را به مدت 309 سال به خوابى عميق فرو برد و جايگاه امنى برايشان فراهم ساخت.
اصحاب از مادهی "صحب" در لغت به معنای ملازم و همراه (انسان، حیوان، مکان یا زمان)[۱] و جمع صاحب میباشد.[۲]
اصحاب فیل گروهی بودند که از دیار خود به قصد تخریب کعبه معظمه حرکت کردند، اما خدای تعالی با فرستادن مرغان ابابیل و با ریزش کلوخهای سنگی بر سر آنان هلاکشان نموده و به صورت گوشت جویده درآورد.[۳]
این عنوان به صورت ترکیب اضافی «اصحاب الایکه» 4 بار در آیات 78 سوره حجر/ 15؛ 176، سوره شعراء/ 26؛ 13، سوره ص/ 38 و 14 سوره ق/ 50 آمده است. ایکه به معنای درخت و جمع آن «أیْک» به معنای انبوه درختان است.[۱]
كافرانى كه گروهى از مؤمنان را به جرم یكتاپرستى در گودالى از آتش سوزاندند.
«اصحاب» جمع «صاحب» (اسم فاعل) از ماده «صـحـب» و معناى مصدرى آن همراهى كردن است و صاحب، كسى یا چیزى است كه ملازم و همراه كسى یا چیز دیگر باشد.[۱] این ملازمت و همراهى باید عرفاً فراوان باشد.[۲]
فرهنگنویسان عربى، واژه اُخدود را بر وزن اُفعول جمع آن را اخادید[۳] و به معناى شكاف مستطیلى شكل در زمین دانستهاند كه از ریشه «خـدـد» به معناى ایجاد شكاف در زمین گرفته شده است.[۴] برخى واژهپژوهان قرآنى بر این باورند كه مفهوم مستطیلى بودن در ریشه واژه نهفتهاست؛ چه این شكاف در زمین باشد یا در گوشت، پوست، چهره و غیر آن چنان كه داشتن وزن اُفعول نیز برجستگى و متمایز بودن آن را مىرساند.[۵]