حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: اسم حضرت نوح عبدالغفار بوده و جهت آن كه آن حضرت را نوح ناميدند اين بود كه: زياد بر حال خود گريه و نوحه مي كرد.[۱]
مردى شامى از اميرالمؤمنين علیه السلام پرسيد كه اسم نوح چه بود؟ آن حضرت فرمود: اسم نوح (سكن) بود و به اين علت نوح ناميده شد كه او نهصد و پنجاه سال با نوحه و بى تابى قوم خود را به سوى دين حق دعوت مى كرد.[۲]
موسى به عربى نام پيغمبر بزرگ بنى اسرائيل است كه ايشان را از مصر بيرون آورد و پيش از رساندن به فلسطين خود رحلت نمود. در زبان قبطى موشه (بكسر شين) اسم گذاشته بودند كه به معنى كشيده از ماء (يعنى آب) است، چون مطابق تورات، حضرت موسى را مادرش از ترس فرعون كه بچه هاى اسرائيل را مي كشت در ميان صندوقچه گذاشته در نيزار كنار نيل به آب داد و دختر فرعون آن را ديده برداشت و پرورش كرد و نام او را موشه گذاشت و آيه دهم از باب دوم سفر خروج تورات اين است: «و چون طفل نمو كرد (دايه) وى را نزد دختر فرعون برد و او را بمنزله پسر شد و وى را موسى نام نهاد زيرا گفت: او را از آب كشيدم».
لفظ موسى در عربى به معنى تيغ دلاكى هم هست. (فرهنگ نظام به خلاصه) در عبرى موشى گفته مى شود. (انيس الاعلامج 1، صفحه 118 و 121) (موشى بضم ميم و سكون واو و كسر شين و ياء آخر است. و در قاموس مقدس مى نويسد: موسى يعنى از آب كشيده شده.
ابن عباس گفته: جهت تسميه طفل، به موسى اين است كه ميان درخت و آب افتاده بوده و آب در زبان قبطى (مو) و درخت (سا) است.[۱]
"عزير" در لغت عرب همان "عزرا" در لغت يهود است، و از آن جا كه عرب به هنگامى كه نام بيگانه اى را بكار مى برد، معمولا در آن تغييرى ايجاد مى كند، مخصوصا گاه براى اظهار محبت آن را به صيغه "تصغير" درمى آورد، "عزرا" را نيز تبديل به "عزير" كرده است، همان گونه كه نام اصلى "عيسى" كه "يسوع" است و "يحيى" كه "يوحنا" است پس از نقل به زبان عربى دگرگون شده و به شكل "عيسى" و "يحيى" درآمده است .[۱]
قطب راوندى گفته است كه: حضرت صالح عليه السلام پسر ثمود پسر عاد پسر ارم پسر سام پسر حضرت نوح بود و مشهور آن است كه: صالح پسر عبيد پسر اسف پسر ماشخ پسر عبيد پسر حاذر پسر ثمود پسر عاثر پسر ارم پسر سام بود.[۱]
در اين كه چرا او "ذوالكفل" ناميده شده، با توجه به اين كه "كفل" هم به معنى نصيب آمده و هم به معنى كفالت و عهده دارى، احتمالات مختلفى داده اند:
گاه گفته اند: چون خداوند نصيب وافرى از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود "ذاالكفل" يعنى "صاحب بهره وافى" ناميده شد. و گاه گفته اند چون تعهد كرده بود كه شبها را به عبادت برخيزد و روزها را روزه دارد و هنگام قضاوت هرگز خشم نگيرد و بر سر اين عهد و پيمان باقيماند اين لقب به او داده شد.
و گاه گفته اند چون گروهى از انبياء بنى اسرائيل را كفالت كرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود او را به اين اسم ناميدند.[۱] مدت عمرش معلوم نيست و در ده فرسخى كوفه مدفون است.[۲]
ايوب نامى است عبرى كه ايبوب و يوباب نيز خوانده شده است برخى آن را به احتمال برگرفته از ريشه عبرى ايبوب به معناى گريه يا از ايبت به معناى ندبه دانستهاند؛ برخى شارحان تورات آن را در اصل عربى و ترجمه شده به عبرى دانسته و گفتهاند: اين واژه به آيب در عربى به معناى بازگشت كننده به سوى خدا نزديك است. اين معنا با وصف «اواب» كه براى ايوب در آيه 34 سوره ص آمده، سازگاراست. برخى ديگر آن را برگرفته از آبَ يَؤوب و به معناى كسى مى دانند كه سلامتى و مال و خانواده خود را بازيافته است.[۱]
لغت الياس يک لغت عبري است و بيشتر لغويان آن را همان «ايليا»ى عبرى به معناى «يَهُوه خداى من است» به معني «بزرگوار من خداست» دانسته اند و گفتهاند: چون اين واژه يونانى است، به پايان آن حرف «س» افزوده شده است؛ مانند: «هرمس».[۱]
اسماعيل واژهاى غيرعربى و معربِ «اشمائيل» در سريانى است و از همين راه به عربى وارد شده[۱] و اصل آن واژه عبرى «يشمَع» به معناى يَسمَع و «أيل» به معناى اللّه بوده و براساس لغت مصريان «اسماعين» خوانده شده است.
در سبب اين نامگذارى گفتهاند: ابراهيم هنگام درخواست فرزند از خدا دو كلمه اشمع و ايل به معناى «خدايا دعايم را اجابت كن» را به كار برد و چون خداوند به او فرزند داد او را به همان جمله ناميد. مطيع خدا، يا هديه الهى نيز معانى ديگرى است كه براى آن گفتهاند؛ ولى اين دو معنا دور از حقيقت دانسته شده است.[۲]