اَنطاكِیه كه با تاى منقوط نیز خوانده شده[۱] شهرى در روم باستان[۲] بوده كه به دست یونانیان[۳] در سال 300 قبل از میلاد[۴] بنا شده و هماكنون جزو قلمرو كشور تركیه است.[۵] سازنده آن را انطیقس یا انطیوخوس (معرب انطیوكوس) سومین پادشاه پس از اسكندر گفتهاند؛[۶] ولى برخى فرزند وى سلوكوس نیكاتور را سازنده آن دانستهاند.
وى این شهر را انطاكیه نامید تا منسوب به پدرش انطیخوس باشد.[۷] برخى نیز بر آناند كه پدر بناى آن را آغاز و پسر پس از درگذشت او آن را به پایان رساند؛[۸] اما دستهاى از مورخان بناى آن را توسط انطاكیة دختر روم بن یقن بن سام بنحضرت نوح علیهالسلام دانستهاند.[۹]
قرآن كريم در آيات 9ـ26 سوره كهف/18 از جوانانى مؤمن نام مىبرد كه از آيين بتپرستى دوران خويش بيزارى جستند و با مأوا گزيدن در غار به رحمت الهى پناه برده و از درگاه او درخواست هدايت كردند. خداوند نيز آنان را به مدت 309 سال به خوابى عميق فرو برد و جايگاه امنى برايشان فراهم ساخت.
اصحاب از مادهی "صحب" در لغت به معنای ملازم و همراه (انسان، حیوان، مکان یا زمان)[۱] و جمع صاحب میباشد.[۲]
اصحاب فیل گروهی بودند که از دیار خود به قصد تخریب کعبه معظمه حرکت کردند، اما خدای تعالی با فرستادن مرغان ابابیل و با ریزش کلوخهای سنگی بر سر آنان هلاکشان نموده و به صورت گوشت جویده درآورد.[۳]
این عنوان به صورت ترکیب اضافی «اصحاب الایکه» 4 بار در آیات 78 سوره حجر/ 15؛ 176، سوره شعراء/ 26؛ 13، سوره ص/ 38 و 14 سوره ق/ 50 آمده است. ایکه به معنای درخت و جمع آن «أیْک» به معنای انبوه درختان است.[۱]
قصه همواره حضوری پیدا و پنهان در زندگی روزمره ما داشته و دارد. شاید از همین روست که ادیان الهی و کتب آسمانی اغلب پیام خویش را در قالب قصه و حکایت بیان داشته اند و بر تأمل و عبرت آموزی از سرگذشت پیشینیان بسی تأکید ورزیده اند. در میان کتب آسمانی، قرآن بی شک از این جهت ره آوردی بزرگ و بی مثال دارد. اصرار قرآن بر قصه گویی و قصه خوانی، هر خواننده ای را به شگفتی وامی دارد.[۱]
این تعبیر در سومین آیه سوره یوسف/12 آمده است: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَـذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ»؛ ما نیكوترین قصه (یا قصهسرایى) را به موجب این قرآن كه به تو وحى نمودیم، بر تو حكایت مىكنیم و تو قطعاً پیش از آن از بىخبران بودى.
«احسن» صفت تفضیلى به معناى نیكوترین و شگفتانگیزترین[۱] و «قصص» مصدر به معناى پیگیرى و جستجوى چیزى است[۲] و گویا داستان را از آن روى قصه نامیدهاند كه راوى، آن را جزء به جزء پى مىگیرد.[۳]
كافرانى كه گروهى از مؤمنان را به جرم یكتاپرستى در گودالى از آتش سوزاندند.
«اصحاب» جمع «صاحب» (اسم فاعل) از ماده «صـحـب» و معناى مصدرى آن همراهى كردن است و صاحب، كسى یا چیزى است كه ملازم و همراه كسى یا چیز دیگر باشد.[۱] این ملازمت و همراهى باید عرفاً فراوان باشد.[۲]
فرهنگنویسان عربى، واژه اُخدود را بر وزن اُفعول جمع آن را اخادید[۳] و به معناى شكاف مستطیلى شكل در زمین دانستهاند كه از ریشه «خـدـد» به معناى ایجاد شكاف در زمین گرفته شده است.[۴] برخى واژهپژوهان قرآنى بر این باورند كه مفهوم مستطیلى بودن در ریشه واژه نهفتهاست؛ چه این شكاف در زمین باشد یا در گوشت، پوست، چهره و غیر آن چنان كه داشتن وزن اُفعول نیز برجستگى و متمایز بودن آن را مىرساند.[۵]
حضرت آدم علیهالسلام نخستين پيامبر الهى و پدر بشر است.
وجه تسميه آدم
«آدم» يعنى خاك قرمز؛ وى از مواد أرضى آفريده شد و جاندار گرديد «أداما» لفظى است عبرى و به معنى گرد و خاك و يا زمين قابل زراعت مى باشد و مبداء اشتقاق اسم آدم از آن است. (تورات، سفر تكوين 2:7) (قاموس مقدس در لغات: «آدم» و «زمين»).[۱]
امام علی عليه السلام در پاسخ به پرسش از علت نامگذاري آدم و حوا به اين نام ها میفرماید: «إنّما سُمّيَ آدَمُ آدَمَ لأنّهُ خُلِقَ مِن أديمِ الأرضِ، و ذلكَ أنّ اللّه َ تباركَ و تعالي بَعَثَ جَبرئيلَ عليه السلام و أمرَهُ أن يأتِيَهُ مِن أديمِ الأرضِ بأربَعِ طِيناتٍ: طينَةٍ بَيضاءَ و طينَةٍ حَمراءَ و طينَةٍ غَبراءَ و طينَةٍ سَوداءَ و ذلكَ مِن سَهلِها و حَزنِها. ثُمَّ أمَرَهُ أن يأتيَهُ بأربَعِ مِياهٍ: ماءٍ عَذبٍ و ماءٍ مِلحٍ و ماءٍ مُرٍّ و ماءٍ مُنتِنٍ. ثُمّ أمرَهُ أن يُفرِغَ الماءَ في الطِّينِ و أدَمَهُ اللّه ُ بيَدِهِ فلَم يَفضُلْ شيءٌ مِن الطِّينِ يَحتاجُ إلَي الماءِ، و لا مِن الماءِ شيءٌ يَحتاجُ إلَي الطِّينِ. فجَعَلَ الماءَ العَذبَ في حَلقِهِ و جَعَلَ الماءَ المالِحَ في عينَيهِ و جَعَلَ الماءَ المُرَّ في اُذنَيهِ و جَعَلَ الماءَ المُنتِنَ في أنفِهِ».