قطب راوندى گفته است كه: حضرت صالح عليه السلام پسر ثمود پسر عاد پسر ارم پسر سام پسر حضرت نوح بود و مشهور آن است كه: صالح پسر عبيد پسر اسف پسر ماشخ پسر عبيد پسر حاذر پسر ثمود پسر عاثر پسر ارم پسر سام بود.[۱]
در اين كه چرا او "ذوالكفل" ناميده شده، با توجه به اين كه "كفل" هم به معنى نصيب آمده و هم به معنى كفالت و عهده دارى، احتمالات مختلفى داده اند:
گاه گفته اند: چون خداوند نصيب وافرى از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود "ذاالكفل" يعنى "صاحب بهره وافى" ناميده شد. و گاه گفته اند چون تعهد كرده بود كه شبها را به عبادت برخيزد و روزها را روزه دارد و هنگام قضاوت هرگز خشم نگيرد و بر سر اين عهد و پيمان باقيماند اين لقب به او داده شد.
و گاه گفته اند چون گروهى از انبياء بنى اسرائيل را كفالت كرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود او را به اين اسم ناميدند.[۱] مدت عمرش معلوم نيست و در ده فرسخى كوفه مدفون است.[۲]
داوود غيرعربى است چون معرفه و نيز عجمه يعنى غيرعربي می باشد، الف و لام معرفه و تنوين نمى گيرد و گفته اندعبرانى می باشد.[۱] آن حضرت را براى اين داوود ناميدند كه جراحت دل خود را كه از ترك اولى به هم رسيده بود به مودت الهى مداوا كرد.[۲]
حَوّا، حَوّا، نخستين زن، همسر حضرت آدم علیه السلام و مادر نسل بشر. واژه شناسى، اين نام در عهد عتيق به عبرى به صورت (حَوّاه) آمده است. [۱] اين واژه در ترجمه يونانىِ تورات، Evα و در لاتينى، Heva بوده و از لاتينى نيز به صورت Eve وارد زبانهاى غربى شده است.[۲] درباره ريشه شناسى واژه حوا اختلاف هست؛ چنان كه نُه ريشه محتمل براى آن ذكر كرده اند. [۳]
ايوب نامى است عبرى كه ايبوب و يوباب نيز خوانده شده است برخى آن را به احتمال برگرفته از ريشه عبرى ايبوب به معناى گريه يا از ايبت به معناى ندبه دانستهاند؛ برخى شارحان تورات آن را در اصل عربى و ترجمه شده به عبرى دانسته و گفتهاند: اين واژه به آيب در عربى به معناى بازگشت كننده به سوى خدا نزديك است. اين معنا با وصف «اواب» كه براى ايوب در آيه 34 سوره ص آمده، سازگاراست. برخى ديگر آن را برگرفته از آبَ يَؤوب و به معناى كسى مى دانند كه سلامتى و مال و خانواده خود را بازيافته است.[۱]
لغت الياس يک لغت عبري است و بيشتر لغويان آن را همان «ايليا»ى عبرى به معناى «يَهُوه خداى من است» به معني «بزرگوار من خداست» دانسته اند و گفتهاند: چون اين واژه يونانى است، به پايان آن حرف «س» افزوده شده است؛ مانند: «هرمس».[۱]
اسماعيل واژهاى غيرعربى و معربِ «اشمائيل» در سريانى است و از همين راه به عربى وارد شده[۱] و اصل آن واژه عبرى «يشمَع» به معناى يَسمَع و «أيل» به معناى اللّه بوده و براساس لغت مصريان «اسماعين» خوانده شده است.
در سبب اين نامگذارى گفتهاند: ابراهيم هنگام درخواست فرزند از خدا دو كلمه اشمع و ايل به معناى «خدايا دعايم را اجابت كن» را به كار برد و چون خداوند به او فرزند داد او را به همان جمله ناميد. مطيع خدا، يا هديه الهى نيز معانى ديگرى است كه براى آن گفتهاند؛ ولى اين دو معنا دور از حقيقت دانسته شده است.[۲]
مشهور لغويان اسحاق را واژهاى عبرى مى دانند كه از «يصحاق» به معناى «مى خندد» گرفته شده است،[۱] زیرا كه به واسطه تولد يافتن وى در زمان غيرمنتظر و غيرمترقب و كبر سن والدين، بدين اسم موسوم گشت [۲] و ساره پیش از تولد او گفته است خدا مرا خندان و مسرور ساخت.
پس از تولد او خداوند به حضرت ابراهیم فرمود که او را اسحاق بنامد. در قرآن نیز مضمونی نزدیک به بیان تورات آمده است «فضحکت فبشرناها باسحاق:[۳] پس ساره خندید، پس آنگاه او را به اسحاق بشارت دادیم». اگرچه برخى آن را عربى و مشتق از «سـحـق» دانستهاند.[۴]